10 حمله هوایی که دنیا را شوکه کرد؛ قسمت پایانی
به گزارش صبح مهریز، اندیشه پرواز در آسمان از دیرباز یکی از عظیم ترین آروزهای بشر بوده که برای تحقق آن جانفشانی های بسیاری نموده است. در همان ایام کهن هم علاوه بر شور و شوق پرواز و رهایی، اندیشه هایی برای تسخیر و قدرت نمایی به چشم می خورد. بعد از تحقق آرزوی پرواز برای انسان دوپا، کاربردهای زیادی برای این پرنده فلزی در نظر گرفته شده بود.
به گزارش خبرنگاران به نقل از زومیت، دور از تصور نبود که این دستاورد رویایی بشر به سرعت تبدیل به ابزاری مؤثر برای قدرت نمایی و ضربه زدن به دشمنان در صحنه جنگ گردد. در شروع هر جنگ مهمی، تسخیر آسمان حساب ویژه ای بود که در محاسبات جنگ به قوای هوایی و اهمیت آن صندلی ویژه ای داد. این اهمیت حوادثی را، علی الخصوص بعد از جنگ جهانی اول رقم زد که تاریخ و سرنوشت بشر را به طرز شگرفی دگرگون کرد؛ تا جایی که چرچیل نیروی هوایی را چنین توصیف کرد:نیروی هوایی یا جنگ یا تمدن بشر را پایان می دهد.
4. کره علیه کره
یک صف آرایی دیگر از لیست جنگ های بشر، این بار مابین کره شاقتصادی و کره جنوبی شروع شده بود. از منظر جنگ های هوایی، جنگ کره یک نقطه عطف برای حضور جدی نسل نوی از پرنده های آهنی موسوم به هواپیمای جت بود که از اواخر جنگ جهانی دوم سعی در نمایش قدرت خود در آسمان ها داشتند. این بار صدای غرش جت ها بود که حتی لرزه بر دل خلبانان بمب افکن می انداخت.
جنگ بین دو کره 5 سال بعد از پایان جنگ جهانی، در ماه ژوئن 1950 شروع شد. با حمله غافلگیرانه شاقتصادی ها، خاک کره تقریبا زیر سلطه کره شاقتصادی بود. آمریکایی ها به بهانه مقابله با نفوذ کمونیست ها به کره جنوبی، با حضور هواپیماهای موستانگ بال مستقیم (بالی که به عقب و جلو زاویه ندارد) یاری رسانی ویژه ای داشتند. کره شاقتصادی مجبور به عقب نشینی شد و در حال قبول شکست بود که چین با ورود چند میلیون سرباز دواطلب به یاری کره شاقتصادی شتافت. شوروی هم با پشتیبانی نظامی، حمایت خود را از کره شاقتصادی شروع کرد.
در اوایل جنگ، نبرد در آسمان میان موستانگ های آمریکا و لاوچیکن (Lavochkin) مدل La-7 شوروی در جریان بود. با گذشت زمان و حضور سازمان ملل متحد در جنگ کره، جنگ میان جت های جنگنده هم ارتقا یافت و مبارزان نوی به صحنه آمدند. آمریکایی ها از جنگنده های لاکهید شوتینگ استار (Lockheed Shooting Star) و جنگنده شرکت نورث امریکن با نام سیبر (Sabre) مدل F-86 در مقابل هواپیماهای میگ 15 (MiG 15) شوروی با خاصیت بال عقب گرد (swept wing) استفاده می کردند. اولین مواجهه هواپیمای سیبر (شمشیر) با میگ در 15 دسامبر 1950 رخ دارد.
4 سیبر در مقابل 4 میگ در ارتفاع فراتر از 7500 متری از زمین با پایان کار خود مواجهه شدند. بعلاوه نیروی هوایی استرالیا در ابتدا چند موستانگ F-51 و بعد از آن جنگنده گلاستر میتیور (Gloster Meteors) مدل F-8 را روانه این کارزار کرد؛ اما میگ ها در جنگ کره به سختی قابل شکست بودند و در چندین نبرد با این تازه واردها هم به خوبی از پس وظیفه خود برآمدند.
این بار، مبارزی جنگنده از سازمان ملل به نبردهای هوایی اعزام شدند. این تازه وارد از محصولات کارخانه هاوکر ایرکیفت (Hawker Aircraft) انگلستان بود و به نام هاوکری سی فیوری (Hawker Sea Fury) برای دفاع از آسمان کره جنوبی ارتقا پیدا نموده بود. این هواپیما به واقع بیشترین مقابله با هواپیمای کمونیست ها را برعهده گرفت. با پناهندگی یک خلبان کره شاقتصادی و فرود هواپیمای میگ 15 در خاک کره جنوبی حقایق بیشتر از این جنگنده جالب بر آمریکایی ها روشن شد. این جنگ های هوایی صحنه هایی از مقابله دو فن و تجربه هوانوردی بود.
هر نوع پرنده آهنی برای ارتفاع گرفتن احتیاج به فراوری نیروی برآر یا نیروی لیفت (Lift) دارد. این پدیده در خصوص هواپیماهای که با بال رو به عقب هستند، قوی تر شکل می گیرد و با وجود سرعت کمتر، ولی سقف پرواز بالاتری برای آن ها تأمین می نماید. هرچند تحمل بال در سرعت بالا کاهش پیدا می نماید، در هواپیماهای بال برگشته یا بال با انحراف مخصوصا بال عقب گرد اندازه لیفت کمتر است و حتی خود بال هم سبک تر پیاده سازی می گردد؛ پس سرعت هواپیما و قدرت مانور بیشتر خواهد بود. از نظر هزینه هم نحوه ساخت و فناوری یک فرسپ (spar) هواپیمای بال مستطیل یا بال مستقیم (straight wing) در مقایسه و پیاده سازی هواپیما بال با انحراف سخت تر و پرهزینه تر است. تغییرات و طراحی در بال ها، برای تعریف هواپیماهای نو با قابلیت عملیاتی ترکیبی هنوز هم ادامه دارد. از این میان هواپیماهای بال متغیر، یکی از مجذوب نماینده ترین انواع طراحی و مهندسی بال هواپیما است.
تلفات جنگ کره در مقیاس انسانی بسیار بالا بود. جنگنده ها در آسمان، حامیان غول های پرنده بمب افکنی بودند که خروارها بمب به روی نقاط استراتژیک یا حتی شهرها می ریختند. هر زمان که آمریکایی ها در اثر فشار سربازان چینی و کره شاقتصادی به عقب رانده می شدند، هواپیماهای بمب افکن را به سراغ آن ها می فرستاند. پایان این جنگ خونین بعد از کشته شدن 3 میلیون نفر به حالت تعلیق عایدی.
3. فالکلند و دست خدا
از هنگامی که مستعمره اسپانیایی در آمریکای جنوبی، پا در راه استقلال گذاشت، تاریخ پر فراز و نشیبی را طی کرد تا پایان توانست کشوری به نام آرژانتین را به جهان معرفی کند.
بعد از 192 سال از زمان استقلال در سال 1982 آرژانتین، درباره جزایری به نام جزایر مالویناس (Malvinas) که آن را میراث اسپانیایی سرزمین خود می دانست و در تصرف بریتانیا بود، اقدام نظامی کرد.
این اقدام در جهت تقویت حس ناسیونالیستی ملت آرژانتین بود. سردمداران آرژانتین فکر می کردند این حرکت به کشورشان ثبات و وحدت ملی تزریق می نماید، مضاف بر اینکه جزایر مالویناس که به نام جزایر فالکلند (Falkland) تغییرنام یافته بود، به آغوش خانواده بازمی گشتند. بریتانیا که از عملیات آرژانتین غافلگیر شده بود، متوجه شد که آرژانتینی ها روی فاصله 12000 کیلومتری انگلیس از جزایر فالکلند، برای کاهش میل به بازپس گیری جزایر حساب ویژه ای باز نموده اند. انگلیسی ها باید برای بازپس گیری جزیره به آن تجهیزات نظامی نقل مکان می کردند؛ ولی در ابتدا باید از سد نیروی هوایی آرژانتین عبور می کردند. آن ها برای ضربه زدن به این سد دفاعی باید علاوه بر فرودگاه پورت استنلی (Port Stanley) در جزیره فالکلند که در شهر استنلی بود، رادارهای آرژانتینی را هم از بین می بردند.
برای انجام این مأموریت فوق سری، انگلیسی ها احتیاج به یک پایگاه داشتند و در میان اقیانوس اطلس جزیره اسنشن (Ascension Island) را برای این کار انتخاب کردند؛ هر چند تا فالکلند هنوز راه درازی در حدود 6100 کیلومتر بود.
این جهت طولانی برای اجرای عملیات بمباران، تجربه ای بود که کسی تا به آن زمان امتحان ننموده بود؛ ولی انگلیسی ها علاوه بر بانوی آهنینی به نام مارگارت تاچر در قوای سیاسی خود، حق انتخاب خوبی هم در نیروی هوایی خود داشتند. شبح مرگی به نام آورو والکان (Avro Vulcan) با بال های دلتا شکل و موتور جت که عزیز دل انگلیسی ها، یکی از سه تفنگدار خانواده بمب افکن اتمی وی (V) و مایه وحشت آرژانتینی ها بود.
گام های مقدماتی برای اجرای حمله سری به نام عملیات Black Buck شکل گرفت. در هر عملیات، جمع مسافت رفت و برگشت 13000 کیلومتر بود؛ طولانی ترین مسافت تجربه شده برای بشر و انگلیسی ها که برای تحقق کامل عملیات Black Buck مجبور شدند این کار را 5 بار تکرار نمایند. مشکل بزرگ مسئله سوخت گیری بود و این کار به برادر دیگر خانواده بمب افکن وی (V) با نام ویکتور (Victor) با نقش تانکر سوخت محول شد.
دو والکان در 30 آوریل 1982 هر کدام با 21 بمب با وزن 1000 پوند به سمت فالکلند پرواز کردند. طبق محاسبات، پرواز تا فالکلند 8 ساعت طول می کشید و برای انجام عملیات حداقل به پرواز 8 تانکر ویکتور احتیاج بود. در طی پرواز یکی از والکان ها دچار مشکل شد و مجبور به بازگشت به فرودگاه شد. همه بار عملیات روی بال های والکان دوم بود. پایان والکان به روی باند فرودگاه استنلی رسید؛ هرچند همه بمب ها به باند برخورد نکرد ولی برخورد یک بمب هم کفایت می کرد تا فرودگاه از کار بیفتد.
برای اجرای مرحله بعد عملیات، آن ها باید به سراغ رادارها می رفتند ولی تشخیص و شناسایی آن ها کار سختی بود. اینجا بود که مراودات تاچر و رونالد ریگان (Ronald Reagan)، رئیس جمهور وقت امریکا باعث شد آمریکایی ها که به آرژانتین در فروش تسلیحات، نه گفته بودند، موشک ضد رادار شرایک (Shrike) را به انگلیسی ها تحویل دهند. موشک شرایک، گره گشای کار انگلیسی ها در نابودی رادارها شد؛ البته یک پیام هم برای انگلیسی ها داشت. آن ها دیگر آن امپراطوری یکه تاز و پیشتاز چند قرن اخیر نبودند و باید تن به مشارکت با دیگران می دادند.
این هجوم با ریسک بالا، آرژانتین را با موضوعی که از آن وحشت داشت، رو به رو کرد؛ اگر والکان تا فالکلند پرواز می نماید، تا آرژانتین هم می تواند و اگر همراه خود به آرژانتین بمب اتمی هم بیاورد، دیگر راه برگشتی نخواهد بود. در پی شدت حملات و درگیری نظامی میان دو کشور در منطقه فالکلند، آرژانتین بعد از 72 روز از تصرف جزایر عقب نشینی کرد ولی تلخی خاطره کشته شدن 650 سرباز آرژانتینی در فکر آن ها برای همواره حک شد. 4 سال بعد در زمینی دیگر، این پسر طلایی آرژانتین دیگو آرماندو مارادونا (Diego Armando Maradona) بود که از آسمان و با دست خدا با زدن گل اول باعث فرو ریختن دروازه انگلیس در جام جهانی فوتبال شد تا از آلام پسران آرژانتینی کمی بکاهد. حمله هوایی شوکه نماینده انگلیسی ها، بغض فروخورده یک ملت را در پی داشت که قصد بی خیال شدن نداشتند.
2. دره الدورادو، یک گوش اقتصادی برای قذافی
در شبی از شب های آوریل 1986 در برلین غربی، سربازان آمریکایی در کلوپی به تفریح و تفریح مشغول بودند؛ غافل از اینکه تا چند لحظه دیگر انفجار مهیبی در کلوپ به زندگی شان پایان می دهد. با کشتار نظامیان آمریکایی در کلوپ، سازمان های اطلاعاتی امریکا به سرعت دست به کار شدند تا مسببین این حمله تروریستی را به سزای عملشان برسانند. در گزارش نهایی، نام کشور لیبی و در راس آن، معمر قذافی به اسم طراح و عامل اصلی حمله معین شد.
رونالد ریگان با انجام عملیات هوایی تنبیهی موافقت کرد. این عملیات با نام دره الدورادو (El Dorado Canyon) برنامه ریزی شد. در حالی که کشورهای اروپایی همانند فرانسه، پرتغال، ایتالیا و اسپانیا با گذر هواپیمای آمریکا از آسمان کشورهایشان موافقت نکردند، مسافت، به بزرگ ترین مشکل عملیات دره الدورادو تبدیل شد. این مأموریت هم برای مؤثر بودن احتیاج به تدارکات مهندسی، اطلاعات شناسایی، هدف یابی و البته مهندسی تسلیحات داشت تا به نتیجه مناسب برسد. پس دو دوست قدیمی در کنار هم جمع شدند. انگلیسی ها اجازه دادند امریکا از پایگاه لیکن هیت برای انجام عملیات استفاده کند.
برای انجام این عملیات، بمب افکن بال متغییر F-111 در نظر گرفته شد تا با قابلیت های سرعت بالا و سقف پرواز بالا در این مأموریت راه گشا باشد؛ هرچند سابقه پرواز دور برد در روزمه این هواپیما وجود نداشت. عملیات الدورادو درباره یک حمله به اهدافی در فاصله 6400 مایلی و زمانی در حدود 13 ساعت بود یا به عبارت فنی احتیاج به حداقل 12 بار سوخت گیری بود؛ در عین حال که هیچ جایی برای انحراف و اشتباه قابل تصور نبود.
عملیات دره الدورادو با بعد مسافت زیاد و عبور از مابین انواع رادارهای شناسایی کشورهای منطقه، احتیاج به هماهنگی دقیق و مستمر نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا (USAF) و نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا (USN) داشت. پنج هدف در بنغازی و الزامات رسیدن و انهدام آن ها به طور دقیق برنامه ریزی شده بود. طبق گزارش ها، یک مرکز آموزش تروریستی و یک فرودگاه در بنغازی و 3 هدف دیگر در شهر طرابلس (Tripoli) شامل پایگاه هوایی ویلاس (Wheelus Air Base)، پادگان باب العزیزیه و کمپ آموزش نیروی دریایی که به آموزش تروریست ها می پرداخت، جزو اهداف بودند.
در 14 آوریل 1986، تعداد 24 هواپیمای F-111 از انگلیس به قصد تهاجم به لیبی پرواز کردند. آن ها می دانستند که با وجود سری بودن عملیات و درصد بالای غافلگیری در لیبی، سیستم دفاعی پیشرفته ای که هم تراز با تکنولوژی شوروی بود، انتظار آن ها را می کشید. پس با استفاده از هواپیمای اخلاگر EF-111 و حملاتی که با یاری عملیات حمله هم زمان جنگنده هایی از سمت نیروی دریایی، توانستند عملیات را با کیفیت خوبی به پیش ببرند.
هواپیمای F-111، زیر چتر اخلال الکترونیکی هواپیماهای اخلاگر EF-111 به سرعت تقسیم به چند گروه و به سمت اهداف حرکت کردند. ترکیب پوشش اخلاگر و سرعت عمل، درصد غافلگیری در سیستم دفاعی لیبی را بسیار بالا برد و هواپیماهای F-111 با بمباران پیروز پادگان و کمپ تروریست ها صدمات سنگینی هم به فرودگاه طرابلس وارد کردند.
تمام عملیات تنها در 10 دقیقه انجام شد و تنها یکی از هواپیمای F-111 مورد هدف نهاده شد که علت آن، جدایی از دسته پرواز و دوری از هواپیمای اخلاگر تحلیل شد. این حمله پیروزیت آمیز، قذافی را سرنگون نکرد ولی حملات او را به نیروهای آمریکایی متوقف کرد. انجام این تاکتیک جنگی، صندلی ویژه ای برای هواپیماهای اخلاگر و مبارز با امواج رادار دست وپا کرد تا در انجام عملیات آینده در کشورهای مشابه در اول لیست انتخاب قرار گیرند.
1. طوفان صحرا در خلیج همواره فارس
خلیج فارس از دیرباز جز مهم ترین نقاط استراتژیک جهان بوده است. با وجود کشف منابع نفتی و گاز و دسترسی انواع کشورها به وسیله دریای پارس به آب های آزاد، این اهمیت دوچندان می گردد. این خلیج نیلگون تا به امروز دو جنگ به خود دیده است. جنگ اول در سال 1991 بعد از شکست ارتش عراق به دست ایرانیان رخ داد. در این جنگ ائتلاف آمریکایی اروپای و عربی، علیه صدام حسین که با تجاوز به کویت و دستیابی به منابع نفتی آن ها برای هم پیمانان قدیمی خود به دردسری بزرگی تبدیل شده بود، یک رویارویی بزرگ شکل گرفته بود. این جنگ باعث حضور برخی از پیشرفته ترین بمب افکن های جهان به منطقه شد که هنوز هم باز نشسته نشده اند.
پرواز شاهین شب و بمباران مراکز نظامی و تأسیسات کلیدی بغداد، خواب آرام را از چشم صدام حسین ربود. شاهین شب یا هواپیمای رادار گریز لاکهید اف117 و دقت بالای آن در انهدام اهداف، آن را به یک بازیگر مهم در جنگ خلیج فارس تبدیل کرد. با حضور جنگنده تهاجمی F 117 و توانایی رادارگریزی آن، عملا سیستم پدافند هوایی عراق با تمام کوشش و جدیت، گویی تیر به تاریکی می زد. پیروزیت های شاهین شب (Nighthawk)، یک روزمه بسیار عالی برای آن رقم زد که هنوز هم قابل اعتنا است.
بعد از حضور شاهین شب در عملیات طوفان صحرا (جنگ اول خلیج فارس) که مهم ترین عامل بازدارندگی حملات هوایی یعنی پدافند عراق را تضعیف کرد، فرصت هنرنمایی به دیگران جنگنده ها و البته بمب افکن بزرگ الجثه B-52 رسید تا کار ارتش یک میلیون نفری عراق بسیار سخت تر از قبل گردد. این دژ پرنده آمریکایی، مسافتی در حدود 22 هزار کیلومتر را در طی 35 ساعت بدون وقفه پرواز می کردند و هنگام رسیدن به اهداف موردنظر حتی سنگرهای زیرزمینی هم از حملات آن ها در امان نبودند.
در طول بیش از یک ماه، هواپیماها ائتلاف از زدن هیچ هدفی دریغ نکردند و نه تنها بر ارتش عراق بلکه بر ملت عراق هم روزگار بسیار سخت و طاقت فرسا شده بود. با کاهش قدرت پدافند هوایی عراق، هواپیماهای جگوار (Jaguars)، هواپیماهای F-16 و F-18 و حتی بمب افکن برجسته ترنادو (Tornado) به جولان در آسمان عراق ادامه دادند تا به جای مانده پایگاه های عراق را به خاک و خون بکشند.
در حملاتی، تیم پرواز ترنادو و بلکبرن بوکانیر (Buccaneers) به ازبین بردن پل ها برای قطع راه های پشتیبانی ارتش عراق دست زدند که منجر به ویرانی گسترده ای شد. بیش از 20 پل در تگریت و فرات از بین رفت. پایان در سوم مارس، صدام حسین تن به قبول آتش بس داد. عملیات صحرا نشان داد که جنگنده های مدرن چگونه می توانند کشورهایی همانند عراق را با ارتش یک میلیونی باتجربه و مجهز، وادار به تمکین نمایند.
جنگ های هوایی تاریخ پر فراز و نشیبی دارند ولی خدمات نیروی هوای هر کشوری یک پشتوانه قدرتمند است که در صورت مدیریت درست می تواند به راحتی تبدیل به یک برگ برنده در جنگ گردد.
منبع: جام جم آنلاین