یک سبک زندگی نو: دیجیتال نومد (Digital Nomad)
به گزارش صبح مهریز، برخی ها کار می نمایند تا سفر بفرایند، برخی ها سفر می فرایند تا کارشان را پیش ببرند و اما عده ای دیگر، کار و سفر و زندگی شان طوری در هم تنیده شده که هم در حال سفر کردن هستند و هم دارند کار می نمایند. امروز می خواهیم با یک ماجراجوی سفربرو صحبت کنیم، کسی از وقتی یادش می آید یک پا به سفر داشته و بعدها تصمیم گرفت که همین طور زندگی کند و یک دیجیتال نومد باشد.
گفتگوی امروز مجله گردشگری خبرنگاران با سمانه قائدی (همان سمانه پولو) را از دست ندهید.
قبل از همه چیز، خودت را برای خواننده ها معرفی می کنی؟
من سمانه قائدی هستم و در شهر زیبای شیراز به جهان آمده ام. مدت زیادی هست که با کسب وکارهای زیادی در حوزه سئو و بازاریابی دیجیتال کار می کنم؛ البته بیشتر در قالب مشاوره با این بیزینس ها کار می کنم. البته رشته تحصیلی ام مهندسی نرم افزار بوده و در زمینه های تکنولوژی و طراحی وب سایت هم مدتی کار نموده ام ولی از وقتی که کسب وکارهای استارت آپی در ایران پا گرفت دیگر وارد بازاریابی شدم.
در کنار مشاوره حوزه بازاریابی، علاقه خیلی زیادی به سفر دارم و به همین دلیل دستی هم به قلم دارم و در خصوص راهنمای سفر به جاهای مختلف می نویسم. در سفرهایم تجربه های تلخ و شیرین زیادی هم دارم که در صفحه اینستاگرامم منتشر می کنم.
در ادامه می خوانید…
با توجه به شرایطی که وجود داشت حتی می ترسیدم به بقیه بگویم که اهل ایران هستم و در یک کلام، وحشت نموده بودم. دیگر کم کم داشتم ناامید می شدم و گفتم چاره ای ندارم جز اینکه شب را در مترو بخوابم.
سفر کردن برای تو از چه زمانی آغاز شد؟
تا جایی که یادم می آید، خانواده من از همان اول افراد سفربرویی بودند و برای همین نمی توانم بگویم دقیقا از چه سن و سالی چمدان به دست شدیم. سفر به قدری در خانواده ما جا افتاده بود که من حتی در سن 13 یا 14 سالگی هم سفرهای بدون خانواده و تنهایی داشتم؛ البته مقصد این سفرهای تنهایی در نوجوانی شهرهایی بودند که فامیل یا آشنایی داشتیم تا از من میزبانی نمایند و باهم به سرگرمی و گردش بپردازیم.
یک خاطره جالب: عشق به سفر و تماشا جاهای مختلف خیلی برای من پررنگ بود، در حدی که همواره نقشه ها، شهرها و استان ها را در درس جغرافیا حفظ می کردم و بعدها از پدرم می پرسیدم که مثلا می داند فلان شهر مال کدام استان است یا نه؛ همین شد که یکی از اولین جایزه های درسی ام نقشه و کره زمین بود.
با این حساب، خانواده ات ذهنیت خوبی نسبت به سفر داشتند، نه؟
من یادم است که پدرم همواره به من می گفت سمانه تو هیچ فرقی با پسرهای اطرافت نداری؛ اصلا فکر نکن چون دختر هستی دیگر باید قید سفر و ماجراجویی را بزنی و فقط به فکر درس و خانواده باشی.
این حرف های پدرم احساس جسارت و ریسک پذیری زیادی به من می داد و به همین دلیل، با اطمینان خاطر پا در این راستا گذاشتم. راستش با تماشا چالش هایی که دختران در حین سفر و در مقایسه با خانواده هایشان دارند، واقعا احساس خوش شانسی می کنم که در چنین محیطی و با چنین تفکری بزرگ شدم.
پس همواره سفر در برنامه زندگی ات بوده اما چه زمانی برایت جدی شد؟
تفریبا از سن 16 یا 17 سالگی دیگر سفرهای تنهایی و گروهی با دوستانم را آغاز کردم، اما این بار با یک تفاوت.
دیگر مثل سفرهای خانوادگی، صرفا دنبال تماشای جاهای تماشای نبودم بلکه می خواستم زندگی در آن شهر یا روستا را برای مدت کوتاهی از نزدیک تجربه کنم؛ مثلا بدانم که مردم این منطقه چطور غذاهایی می خورند، چه لباس هایی می پوشند و… .
اصلا بگذارید این طور بگویم؛ از یک جا به بعد تصمیم گرفتم که فقط برای خودم سفر نکنم بلکه تا می توانم تجربه های نابی از سفرهایم به دست آورده و در اختیار بقیه بگذارم، انگار که آن ها هم پابه پای من در این سفر آمده اند.
در ادامه می خوانید…
یکی از همسفرهایمان از این پیشنهاد من ناراحت شد و گفت که نمی توانیم آن جا بمانیم
سمانه جان تو یک دیجیتال نومد (Digital Nomad) هستی. قبل از اینکه با این سبک آشنا شویم، در خصوص معنی این عبارت شرح می دهی؟
کلمه نومَد (Nomad) در حقیقت به معنی کوچگر یا حدودی مثل عشایر است اما خب مورد دوم ترجمه درستی برای آن نیست؛ مفهوم این کلمه در حقیقت این است که شخصِ نومد به یک مکان خاص محدود و وابسته نیست و هر زمان که بخواهد می تواند مکانش را عوض نموده و به جای دیگری سفر کند.
خب حالا مسرور می شویم کمی هم در خصوص سبک سفر و زندگی یک دیجیتال نومد بدانیم.
بسیار خب.
دیجیتال نومد یکی از نوترین سبک های زندگی هست؛ افرادی که با این سبک زندگی می نمایند دو ویژگی اصلی دارند:
اول اینکه محدود به شهر یا مکان خاصی نیستند و معمولا در حال سفرند.
دو اینکه عایدی اصلی این افراد به شکل آنلاین است تا در هر زمان و مکانی که می خواهند کار نمایند و مجبور نباشند که به خاطر کار و اشتغال، ساکن یک شهر یا مکان خاصی شوند.
زمانی که به قول معروف پا به سن نگذاشته بودیم، خیلی خبری از تکنولوژی و ابزار دیجیتال نبود؛ آیا در همان زمان هم دوست داشتی که صبحانه را در شهری بخوری و شام را در شهری دیگر؟ یا بعد از ورود تکنولوژی و فضای دیجیتال با این سبک آشنا شدی؟
سوال خیلی خوبی پرسیدید.
از همان زمان که با سیم تلفن (Dial-up) به اینترنت وصل می شدیم من آرزوی این را داشتم که بتوانم همواره در حال سفر و تجربه چیزهای نو باشم چون روحیه ماجراجویی را از اول در خودم حس می کردم و خب در طول زمان، خانواده ام این روحیه را در من تقویت کردند.
البته اینجا بهتر است به چند اتفاق که همزمان یا پشت سر هم اتفادند اشاره کنم تا موضوع روشن تر گردد.
آن موقع ها که به فکر سفرهای مکرر بودم همواره فکر می کردم که اول باید یک کسب وکار ثابت راه بیندازم و صبر کنم تا به مرحله عایدیزایی برسد و وقتی به این مرحله برسم دیگر می توانم دل را به دریا بزنم؛ اما بعد از مدتی با رشته ها دیدگاه هایی آشنا شدم که راستا برترین پیش رویم گذاشت.
وقتی می خواستم انتخاب رشته کنم، بین رشته های هنر و کامپیوتر (مهندسی نرم افزار) مردد بودم اما در نهایت تصمیم گرفتم کامپیوتر را ادامه بدهم چون پتانسیل بیشتری برای عایدیزایی داشت. کمی از دوران دانشجوییم گذشته بود که با مفاهیمی مثل تجارت الکترونیک و طراحی وب سایت آشنا شدم (که آن موقع هنوز خیلی جا نیفتاده بودند).
یک استاد هم در حین دانشجویی داشتم که در زمینه تجارت الکترونیک یاری های بزرگی به من کرد و همواره اجازه می داد سر کلاس هایش حضور داشته باشم. خلاصه در کنار مهندسی نرم افزار، این موارد را به شکل مهارت در خودم تقویت کردم که خب چند سال بعد، پایه های سبک زندگی ام را روی آن ها چیدم.
اولین عایدیهایت در زمینه دیجیتال دقیقا چطور آغاز شد؟
قبل از اینکه فروشگاه های اینترنتی در ایران خیلی معروف شوند و جا بیفتند، هنوز برندهای بزرگ و شناخته شده ای در بازار نبود و بیشتر کسب وکارهای کوچک در این زمینه فعالیت می کردند. یکی از این کسب وکارهای کوچک کارش این بود که یک اشتراک به شما می فروخت و می توانستید فروشگاه خودتان را روی آن وب سایت داشته باشید.
من هم بعد از چندین ماه پس انداز توانستم یکی از این اشتراک ها را بخرم. خودم دنبال ویدئوهای آموزشی می رفتم (مثلا آموزش زبان یا ورزش) و چنین محتوایی را روی فروشگاهم می فروختم. این در حقیقت اولین تجربه من در زمینه تجارت الکترونیک و عایدی آنلاین بود.
بعد از مدتی دیدم که کارم به اصطلاح گرفته و واقعا عایدی دارم. این باعث شد که کارم را جدی تر بگیرم و سعی کردم با مطالعه های بیشتر، خودم را در این زمینه تقویت کنم. آن موقع هنوز مفهومی به نام دیجیتال مارکتینگ به این شکل جا نیفتاده بود اما زمزمه هایی از بازاریابی آنلاین را می شد شنید.
من هم دیگر وارد جهانی بازاریابی آنلاین شدم و اینطور بود که مفاهیمی مانند سئو و بازاریابی را یاد گرفتم.
خب آخر و عاقبت این فروشگاهت چه شد؟
بعد از مدتی عایدی این فروشگاهم به عدد قابل توجهی رسیده بود و دیگر می دانستم که دارم راستا درستی را طی می کنم. نکته ای که وجود داشت این بود فروشگاه من از نظر طراحی و امکانات خیلی پیش پا افتاده بود و برای هر تغییری هم باید مبلغی به صاحب وب سایت می دادم.
دیگر به فکر افتادم که خودم یک وب سایت شخصی داشته باشم تا هم عایدیم بیشتر گردد و هم هزینه هایم را برای توسعه کسب وکارم صرف کنم. البته چالش های زیادی هم در این ایام داشتم.
در این دوران داشتم دوره کارشناسی را در بندرعباس می گذراندم؛ ارسال و دریافت بسته های پستی، زمان گذاشتن روی درس ها و کارها و بعلاوه سفر رفتن همه نقش پررنگی در زندگی ام داشتند و مدیریت همه این ها چالشی بزرگ ولی شیرین بود.
خب برگردیم به داستان سفر؛ اولین باری که واقعا به تنهایی سفر کردی کجا رفتی؟
قبلا هم گفتم که سفرهای تنهایی در نوجوانی هم داشتم اما خب همواره یک دوست یا آشنا در مقصد منتظرم بود و دیگر آن جا تنها نبودم، ولی اولین باری که به معنی واقعی کلمه تنها سفر کردم و کسی در مقصد منتظرم نبود، حدودا 25 یا 26 سالم بود و دبی رفته بودم.
برای این سفر چند قرار با خودم گذاشته بودم؛ اولا باید جایی می رفتم که هیچکس مرا نمی شناخت و من هم آشنایی نداشتم. دوما باید جایی بود که حتی زبانش هم با زبان من فرق می کرد تا هم دوره های آموزش زبانم را واقعا بسنجم و هم یک بار برای همواره این اعتماد به نفس را در خودم ایجاد کنم. و در نهایت می خواستم به خودم اثبات کنم که می توانم از پس مسائل در حین سفر بربیایم و امنیت خودم را تامین کنم.
اولین سفری که تنهایی رفتی در نهایت تجربه ای مثبت بود یا منفی؟
شاید بعد از شنیدن حرف هایم تعجب کنید که چرا به نظرم مثبت بود ولی خب واقعا مثبت بود!
اولین روزی که پایم به مقصد رسید تمام و کمال گم شدم. البته این فقط اول ماجراست!
وقتی گم شدم، هیچ پول خاصی با خودم نداشتم و تاکسی که سوار شدم، پولم برای کرایه راه هم کافی نبود! و اصلا این داستان تقریبا نیمه های شب رخ داد و سیستم حمل ونقل هم به آن شکل فعال نبود.
افرادی که در راستام می دیدم خیلی انگلیسی بلد نبودند و اصلا نمی توانستیم باهم ارتباط بگیریم. با توجه به شرایطی که وجود داشت حتی می ترسیدم به بقیه بگویم که اهل ایران هستم و در یک کلام، وحشت نموده بودم. دیگر کم کم داشتم ناامید می شدم و گفتم چاره ای ندارم جز اینکه شب را در مترو بخوابم.
در همین بحبوحه بالاخره یک راننده تاکسی پیدا شد که گفت می تواند از یک راستای مرا به مقصد ببرد که کرایه اش به پول من بخورد. حالا کاری ندارم که آخر سر بازم هم 10 درهم بدهکار شدم ولی راننده بی خیال شد.
در یک کلام کلی، خیلی از ترس ها و چالش هایی که می توان داشت (مالی، امنیت، زبان، تنهایی و…) را یک جا تجربه کردم و همین شد که دیگر ترسم ریخت و در سفرهای بعدی، خیلی اعتماد به نفس بالاتری داشتم. پس حالا دیگر می توانید متوجه شوید که چرا می گویم این سفر یک تجربه مثبت و سازنده برای من بود.
دوست داری به شهرها و جاهای مدرن سفر کنی یا خلوت و آرامش طبیعت را بیشتر می پسندی؟
یکی از ویژگی های مجذوب کننده دیجیتال نومد بودن این است که منحصر و محدود به سبک یا جای خاصی نیست؛ یعنی من هیچ وقت خودم را ملزم نمی کنم که حتما فقط طبیعت گردی کنم یا فقط در هتل های لوکس اقامت داشته باشیم. مهم ترین مساله برای من به دست آوردن تجربه های ناب و نو است.
شما گفتی سفر مقرون به صرفه را دوست ندارم! می توانی کمی بیشتر شرح بدهی؟
بله؛ بگذارید اول کمی مساله را شفاف تر کنم.
وقتی می گویم سفر مقرون به صرفه را دوست ندارم به این معنی نیست که همواره دوست دارم در هتل های مجلل و گران قیمت بمانم و اصطلاحا دست به سیاه و سفید نزنم و همه جا با ماشین و راننده بروم؛ نه!
بلکه منظورم این است که اصلا دوست ندارم در سفر از همه چیز بزنم، سرگرمیات هیجان انگیز را تجربه نکنم و… . بعلاوه شدیدا به این موضوع اعتقاد دارم که وقتی به یک شهر یا روستا سفر می کنم باید برای آن منطقه سودی داشته باشم؛ مثلا از کسب وکارهای محلی و سنتی خرید کنم و آن ها را به بقیه معرفی کنم تا بتوانند روی پایشان ایستاده و به تجارتشان ادامه بدهند. در غیر این صورت، گردشگری در آن منطقه زود از پا درمی آید.
یک سری افراد هستند که دوست دارند همه چیزشان را از خانه برداشته و در چمدان با خودشان حمل نمایند تا مبادا مجبور شوند از مقصد خریدی انجام بدهند. من اصلا این سبک از سفر را نمی پسندم و بعلاوه معتقدم که گردشگران در مقاصدی که اقامت می نمایند اصلا نباید برای فرهنگ و سبک زندگی مردم محلی مسئله ای ایجاد نمایند؛ مثلا رفتار یا پوششی داشته باشند که بر خلاف عرف آن منطقه باشد و… .
من از همان اول سبک زندگی ام را طوری ساختم که بتوانم عایدی نسبتا خوبی داشته باشم و اینکه بخش بزرگی از این عایدی را در راه سفر و گردشگری هزینه کنم. در یک کلام، برای من ارزش از هزینه مهم تر است.
کار کردن در حین سفر برای خیلی ها قابل تصور نیست؛ تو چطور به عنوان دیجیتال نومد بین این دو تعادل برقرار می کنی؟
خب من به خاطر سبک زندگی ام که دیجیتال نومد است، بخش بزرگی از کارم را در حین سفر انجام می دهم و اینطور نیست که اول یک پروژه بگیرم و بعد از تمام شدنش سفرم را آغاز کنم.
خیلی وقت ها پیش آمده که حتی همسفر هم داشتم و باز کارم را انجام دادم؛ مثلا صبح تا عصر مشغول گردش بودیم و عصر به بعد پای کارهایم نشسته ام. یا حتی پیش آمده که در یک موزه، لیدر در حال شرح دادن یک مساله بوده اما من با گوشی ام مشغول هماهنگی و کار بودم و اصلا نمی توانستم به حرف هایش توجه کنم.
از آنجایی که کار من اساسا آنلاین است، معمولا خودم می توانم تصمیم بگیرم که چه زمانی از روز را مشغول کار کردن باشم و این مزیت خیلی بزرگی است.
از طرف دیگر، من با افراد و تیم های مختلف هم در ارتباط هستم و باید با این افراد هماهنگ باشم. اغلب اوقات، کارهایی که سمت من هست را شب ها آنالیز می کنم و اگر نظری داشتم اعلام می کنم تا اعضای تیم در طول روز آن ها را ببینند. بعلاوه معمولا طوری سفر می کنم که همواره در دسترس باشم و اگر کار خاصی پیش آمد، از طریق مکالمه یا پیغام به آن کار برسم.
گاها پیش می آید که مقصد مورد نظر من دسترسی خوبی به اینترنت و آنتن دهی ندارد؛ اقامتم در این نوع مقاصد خیلی طولانی نیست (حداکثر یک هفته) و همواره چند روز قبل از سفر به چنین مقاصدی، به تیم های مختلف اطلاع می دهم تا در جریان باشند.
به نظرم برای افرادی که می خواهند چنین سبک زندگی داشته باشند، مدیریت زمان بحث مهمی است؛ من همواره یاد گرفته ام که کارهایم را با دقت بالایی برنامه ریزی کنم و این موضوع در حین کار و سفر خیال مرا راحت می نماید.
به نظرت مهم ترین ابزار و وسایلی که یک دیجیتال نومد باید در حین سفر داشته باشد چیست؟
قطعا مهم ترین وسیله های سفر لپ تاپ، گوشی و اینترنت پرسرعت است. من برای اینکه آسایش بیشتری داشته باشم یک لپ تاپ سبک دارم تا در حین سفر مشکل ساز نباشد. حتما باید حواستان باشد که باطری موبایل و لپ تاپتان سالم باشد. بعلاوه قبل از آغاز سفر، دسترسی مقاصدم به اینترنت و آنتن دهی را هم آنالیز می کنم تا برنامه ریزی بهتری داشته باشم.
خیلی مهم است که گردشگران از کیف های ضدآب و ضدضربه استفاده نمایند تا اگر در شرایط نامساعدی قرار گرفتند آسیب زیادی از طریق هایشان وارد نگردد.
چه چیزی سبک سفرت را خاص می نماید؟
خیلی خلاصه بخواهم بگویم، تجربه محور بودن ویژگی اصلی سفرهای من است. یعنی دوست دارم بدانم که مردم یک منطقه در زندگی روزمره شان چه تجربه هایی دارند، چه کارهایی می نمایند، عایدیشان از چیست، نوع غذا، لباس، رسم ها و آیین هایشان چیست. یعنی دنبال تجربه هایی هستم که مختص یک منطقه است و در بقیه منطقه ها به دست نمی آید.
ترجیح می دهی که یک دیجیتال نومد تنها باشی یا به صورت گروهی سفر کنی؟
من هم در زندگی شخصی ام و هم در سفرهایم اهل معاشرت هستم و همواره دوست دارم با آدم های زیادی تعامل داشته باشم؛ به همین دلیل ترجیح می دهم که همسفر داشته باشیم. در کل ترجیحم این است که با یک یا دو همسفر بروم، یا به صورت گروهی (بیش از دو نفر) سفر برویم و آخرین گزینه، سفر تنهایی است.
نظرت در خصوص انتخاب همسفر چیست؟
داشتن همسفر می تواند چالش های مجذوب کنندهی داشته باشد. از هماهنگی کارها و برنامه زمانی گرفته تا مسائل مالی. من معمولا همسفرهایم را به دقت انتخاب می کنم و با افرادی همسفر می شوم که از نزدیک می شننام. تا حالا پیش نیامده که در حین سفر با یکی از همسفرهایم به مشکل بخورم چون شخصیت انعطاف پذیری دارم.
آیا دیجیتال نومدها انجمن (کامیونیتی) خاصی در ایران دارند؟ مشغول چه فعالیت هایی هستند؟
تا حالا انجمن خاصی در این زمینه ندیده ام. البته این سبک از سفر و زندگی شامل حال برخی از افراد می گردد؛ مثلا افرادی که برای عکاسی از پدیده های طبیعی و تاریخی به منطقه ها مختلف سفر می نمایند و عایدیشان هم از این طریق است به نوعی دیجیتال نومد حساب می شوند ولی تفاوتی که وجود دارد این است که دیجیتال نومد برای انجام کارش مجبور نیست به یک منطقه خاص سفر کند.
در حین سفر معمولا با چه وسیله نقلیه ای جابجا می شوی؟
معمولا مقاصدی که دور هستند (یعنی بیشتر از 6 ساعت فاصله دارند) ترجیح می دهم از هواپیما استفاده کنم چون خیلی سریع مرا به مقصد می رسانم. با توجه به اینکه کار من در حین سفر انجام می گردد، این مورد برایم مهم است.
در برخی سفرها ترجیح می دهم با قطار جابجا شوم، مخصوصا در سفرهای گروهی چون آسایش بیشتری دارد. و در نهایت آخرین گزینه ام استفاده از ماشین است.
یکی از دلایلم برای انتخاب قطار یا ماشین برای سفرهای گروهی این است که فرصت تعامل با همسفرهایم را می توانم داشته باشم. وقتی به صورت گروهی سوار هواپیما می شویم همه همسفرها از هم فاصله می گیرند و نمی توان تا مقصد تعامل خاصی داشت.
آیا تجربه هیچ هایک هم داری؟
نه تا الان تجربه هیچ هایک نداشته ام. البته به عنوان فردی که دوست دارم همه چیز را تجربه کنم، احتمالا یک بار هم که شده با این سبک سفر کنم اما در کل احساس می کنم هیچ هایک نمی تواند سبک اصلی سفر من باشد. معمولا افراد کوله گرد یا افرادی که دنبال سفرهای مالی هستند با این سبک سفر می نمایند.
برای تو مقصد مهم تر است یا راستا هم مجذوب کنندهیت های خودش را دارد؟
همواره راستا برایم مجذوب کنندهیت های خاص خودش را دارد و از آن لذت می برم. معمولا وقتی بخواهم از سفر برگردم، پرواز مستقیم نمی گیرم بلکه راستا برگشت را برای خودم می سازم که این هم از مجذوب کنندهیت های سبک زندگی دیجیتال نومد است.
قبل از سفر همه چیز را برنامه ریزی می کنی یا در کل از افراد هر چه پیش آید خوش آید هستی؟
معمولا کلیت سفر و مقصدم را برنامه ریزی می کنم چون همواره اهل این کار بوده ام اما هیچ وقت برنامه سخت و ریزبینانه ای طرح نمی کنم، بلکه سعی می کنم منعطف باشم. یعنی کلیات سفرم را آماده می کنم و در کنار آن، زمان های خالی هم می گذارم تا بتوانم از تجربه های نو استفاده کنم.
من تا حالا فقط یک بار سفر بدون برنامه ریزی رفتم که مقصدم زنجان و تبریز بود و راستش اصلا از آن سفر راضی نبودم چون همواره باید در لحظه تصمیم می گرفتم که کجا باید اقامت داشته باشم یا بعد از اینکه بخش بزرگی از روزم تمام می شد متوجه می شدم که هنوز کلی جای تماشای هست که اصلا نرسیدم.
من معتقدم که جاهای تماشای در جهان به قدری زیاد است که شاید نتوان یک جای تماشای را بیش از یک یا دو بار دید. بعلاوه وقتی وارد یک شهر یا کشور نو می شوم دوست دارم تا می توان آن جا را کشف کنم و تعداد جاهایی که می بینم زیاد باشد. برای همین هم دوست دارم قبل از آغاز سفر، تعیین کنم که دقیقا کجاها را می خواهم ببینم.
تلخ ترین تجربه ای که تا الان در سفر داشتی چه بوده؟
راستش تا الان تجربه آن چنان تلخی در سفرهایم نداشتم اما یک خاطره در این مورد دارم که دوست دارم برایتان بگویم.
یک بار با یک گروه هیچ هایکر جمع شدیم و قرار گذاشتیم تا به صورت دسته جمعی به سمت شهر کرد برویم. چند نفر از دوستان هم ماشین داشتند. وقتی به مقصد مورد نظرمان رسیدیم دیگر ماشین ما از یک جا به بعد نمی توانست پیش برود چون ماشین آفرود (صحرارو) نبود.
محلی هایی هم که آنجا بودند به ما گفتند که ماشین از این نقطه به بعد نمی تواند برود و باید ادامه راه را پیاده روی کنیم. از آنجایی که مکان امنی برای گذاشتن ماشین ها وجود نداشت، من پیشنهاد دادم که چند نفر از ما کنار ماشین ها بمانیم تا بقیه از سفرشان نمانند و بتوانند کمی بگردند.
یکی از همسفرهایمان از این پیشنهاد من ناراحت شد و گفت که نمی توانیم آن جا بمانیم و اگر سفرمان را با آن ها آغاز کردیم باید پا به پای آن ها برویم. این داستان برای من تجربه تلخی بود چون من در حقیقت سعی کردم از خودم انعطاف نشان داده و دست آن ها را باز بگذارم تا معطل ما نشوند و سفرشان را بروند ولی خب موضوع برعکس شد.
دیگر ختم ماجرا این طور شد که فردای آن روز تصمیم گرفتم برگردم و این کار را کردم. به خاطر ضربه های که در راستا سنگلاخ به ماشین وارده شده بود و گرمای بیش از حد، شیشه عقب ماشین وسط جاده قم-تهران از جا عایدی و در کل تجربه جالبی از سفر نبود.
به عنوان خانمی که به منطقه ها غیربومی سفر می کنی، تا حالا با مشکل خاصی روبرو شدی؟
نه تا حالا چنین مسئله ای نداشتم چون علی رغم سلیقه شخصی خودم، وقتی وارد یک جامعه محلی می شوم تا حد ممکن خودم را با سبک زندگی، رفتار و پوشش آن ها همرنگ می کنم. با این رفتار هم آسیبی به فرهنگ و زندگی آن ها وارد نمی گردد و هم افراد محلی هم شما را به عنوان بخشی از خودشان می پذیرند که این خودش امنیت زیادی دارد.
البته من همواره این مورد را رعایت می کردم ولی به سبک خاص خودم. بعد از این که یک دوره کلاس های گردشگری را شرکت کردم، بیشتر و بیشتر به اهمیت این موضوع پی بردم و از آن موقع به بعد در برترین حد ممکن این موضوع را رعایت می کنم.
این موضوع تا حدی برایم جدی است که الان به هر بخش محلی بخواهم سفر کنم، سعی می کنم لباس محلی آن جا را هم تهیه کنم و در جامعه محلی با آن لباس ظاهر شوم. مثلا چند وقت پیش سفری به چابهار و قشم داشتم که در هر کدام، لباس محلی آن منطقه را پوشیده بودم.
معمولا واکنش بومی ها به سبک سفر و حضور تو در آن منطقه چطور است؟
خب این موضوع بیشتر از همه چیز به خود شما و نوع حضورتان بستگی دارد.
آن وقت هایی که من با سبک عادی سفر می کردم، معمولا لباس های شهری و مدرن می پوشیدم که خیلی برای محلی ها جا افتاده نبود. در چنین شرایطی معمولا دید خوبی به شما ندارند. اما از آنجایی که من اهل معاشرت هستم، با این افراد وارد مکالمه می شدم و خیلی سریع باهم صمیمی می شدیم و دیگر این مشکل از بین می رفت.
اما از زمانی که با سبک و سیاق محلی آن منطقه وارد جامعه محلی می شوم، از همان اول استقبال خوبی می نمایند و به عبارتی دیگر، شما را به عنوان بخشی از جامعه خودشان می پذیرند.
من یادم است که در یکی از سفرهایم به چابهار، یکی از محلی ها از یک آقا که در حال عکاسی بود شاکی شد (چون آقا خیلی با سبک محلی آن جا همرنگ نبود) اما من که با لباس محلی بودم هیچ مسئله ای در حین عکاسی برایم پیش نیامد و حتی استقبال هم کردند. اصلا مفهوم گردشگری و مزایای آن بیشتر از پیش برای افراد محلی جا افتاده و الان از این موضوع استقبال می نمایند.
به طور کلی، چند روز از ماه را خانه نشین هستی و چند روز مشغول سفر؟
تا همین چند ماه پیش که کار ثابت داشتم، حجم سفرهایم کم شده بود و مثلا دو ماه یک بار سفر می رفتم، اما در حال حاضر با وجود شرایط کاری، تقریبا 15 الی 20 روز از ماه را مشغول سفرم و مابقی را در خانه خودم.
معمولا هم برنامه ام اینطور است که مثلا یک سفر به اصفهان می روم و بعد از برگشتم، دو روز خانه ام و دوباره به سمت یزد یا شهر دیگری سفر می کنم.
وقتی تصمیم گرفتی که قید کار، عایدی و اقامت ثابت را بزنی چه حسی داشتی؟
به نظرم اینجا باید به یک نکته مهم اشاره کنم؛ اگر کسی دوست دارد این سبک از زندگی را انتخاب کند حتما باید با چشمان باز وارد آن گردد. متاسفانه در خصوص این سبک از سفر فقط مجذوب کنندهیت های آن نشان داده می گردد و کسی در خصوص خطرات و چالش های آن خیلی حرف نمی زند. مثلا خیلی ها دوست دارند که همین فردا از کارشان استعفا داده و دل را به جاده بزنند اما قطعا از یک جا به بعد باید به فکر کسب عایدی هم باشند تا بتوانند این سبک از زندگی را ادامه بدهند.
من خودم وقتی تصمیم گرفتم اینطور زندگی کنم، برنامه ریزی هایی نموده بودم که در سوالات قبلی اشاره کردم و به یاری اعتبارم در کارم توانستم چنین قدمی بردارم.
برای افرادی که می خواهند چنین سبکی از سفر و زندگی را آغاز نمایند چه توصیه ای داری؟
به نظرم اولین قدم این است که هدفشان را از انتخاب سبک دیجیتال نومد تعیین نمایند؛ اگر می خواهند اینطور زندگی نمایند دقیقا چرا می خواهند؟ بعد از آن باید کمی به فکر آینده و عایدیشان باشند؛ برترین روش این است که کارهایی که از انجامشان خیلی لذت می برند را بدانند تا شاید بتوانند از این طریق عایدی داشته باشند.
بعلاوه قبل از آغاز این سبک، حتما مطمئن شوند که می توانند از این طریق واقعا عایدیی داشته باشند و بعد از آن دیگر وقت سفر است.
یکی از زیباترین جاهایی که به عنوان دیجیتال نومد سفر کردی کجا بود؟
جزیره هرمز همواره در ذهنم به عنوان یکی از زیباترین جاهای تماشای ایران ماندگار شده. از خاک های رنگی تا سواحل زیبا و لباس های سنتی، این جزیره همواره مرا به وجد می آورد.
بعلاوه برای افرادی که دنبال آرامش و سکون هستند یزد هم به نظرم جای بسیار زیبایی است. مخصوصا به خاطر این که یزد الان شهر جهانی شده، امکانات بسیار زیادی دارد و به خاطر نورپردازی های شبانه، همواره امنیت بسیار زیادی هم دارد.
خب حالا نوبت شماست خواننده عزیز؛ دوست داشتید یک دیجیتال نومد باشید؟
دیجیتال نومد سبکی از زندگی و سفر است که برای خیلی ها ناآشناست؛ شاید اصلا برایمان عجیب باشد یک شخص تقریبا همواره در حال سفر باشد و حتی عایدیش را هم در حین سفر به دست بیاورد. اما خب هستند چنین افرادی!
حالا که از طریق گفتگوی ما با سمانه قائدی با سبک دیجیتال نومد از نزدیک آشنا شدید، دوست داشتید که چنین سبکی برای زندگی تان داشته باشید؟ چرا نه؟ اصلا کسی را می شناسید که اینطور زندگی کند اما تجربیات متفاوتی داشته باشد؟
منبع: علی بابا